Sunday, December 26, 2010

آغاز مصيبت يا ادامه مصيبت؟

        همزمان باششم جدي سرآغاز ورود نيروهاي شوروي سابق به خاك افغانستان،حالا به هر بهانه اي، را چگونه مي خوانيد وتفسير مي كنيد؟ آغاز مصيبت هاي  ما يا ادامه مصيبت هايي كه با كپي برداري جاهلانه و سرسري از سيستم كمونيستي، سالها قبل توسط حاكمان ما پايه ريزي يا تقليد شده بود؟
       آغاز مصيبت، در سالها قبل و توسط ديگر حاكمان ما پايه ريزي شد . زماني كه سردار داوود به روسيه سفر كرد و تحت تاثير بصورت سطحي از وضعيت جامعه آنروز شوروي تعريف كرد ! يا حتي قبل تر ، زماني كه مي خواست با كمك تحصيلكرده هاي نظامي و غير نظامي ما كه به روسيه رفته بودند و شستشوي مغزي داده شده بودند ، حكومت را جمهوري اعلام نمايد.
     من سلطنت طلب نيستم ولي انقلابي كه سردار داوود انجام داد را نمي توان بدون دخالت نيروهاي گرايش يافته كمونيستي بررسي كرد و خود سردار داوود  بود كه ؛ بستر رشد اين نيروها را در داخل كشور، بصورت سازمان يافته فراهم نمود و در آخرهمين نيروها بودند، كه عليه خود وي اقدادم به كودتا نمود.
    خوب يا  بد ، بايد خوشحال باشيم كه ورود نيروهاي خارجي شوروي باعث بيداري و نواخته شدن زنگهاي خطر براي كساني كه خود را به خواب زده بودند شد. و انقلاب وارد مرحله جدي خود گشت.
    از منظري ديگر تجربه اي ست براي ما ودولتمردان ما كه بعد ازگذشت سي ويك سال از اين واقعه، به خود بيايند و از پيچيدن نسخه هاي  غير بومي براي اداره جامعه،  بصورت صرفاً تقليدي پرهيز نمايند. دولت كمونيستي ، خاصه آنچه كه ما ديديم بدون اينكه كدام ايده ي خاصي از خود نشان دهد ، تنها به كپي برداري از نظام كمونيستي شوروي پرداخت و در آخر از خود آنها دعوت كرد كه در اجراي اين پروسه رسما وارد خاك عزيز مان بشود.
     بايد يادمان بماند كه افغانستان نياز به يك سيستم بومي شده براي اداره كشور دارد. وگرنه ديروز شوروي آمد و امروز آمريكا و نيروهاي آيساف ، فقط كشورها تغيير كرده است و وطن ما شده جولانگاه نيروهاي بيگانه. ديروز به بهانه مبارزه با مجاهدين و امروز به بهانه مبارزه با طالبان. اوباما در هفته اي كه گذشت مجبورشد در برابر سوالات مردم خود واقعيت را اعتراف نمايد. و گفت كه حضور ما در افغانستان بخاطر افغانستان وافغانها نيست ما براي حفظ منافع آمريكا در افغانستان هستيم. حقيقتي است ولي بايد افغانهايي را كه خود را به خواب زده اند و چشم به دستان آمريكا دارند زنگ خطر و بيدار باش باشد كه به سرنوشت دولتهاي كمونيستي و طرفدارانش دچار نشوند.
      دوستان مي خواهيد نسخه اروپايي آمريكايي دموكراسي را اجرا كنيد يا بدنبال طرحريزي يك راه حل بومي براي افغانستان هستيد؟ نسخه قبلي كه براي همسايه ديوار به ديوار ما بود آن سرنوشت را داشت و هزاران قرباني از مردمان ما گرفت حال ببينيم نسخه شما چه مي كند؟
      طالبان ، نتيجه ي اقدامات و تجربيات حاكمان قبلي است از آغاز ظاهر خان تا امروز. همه ي تقصير ها را گردن مجاهدين نيندازيم  و ملت را هم مقصر جلوه ندهيد. با رفتار شما ملت پناه آورد از دامان بدتر به دامان بد ، نمي دانست اين بد از بدتر هم بدتر ، بلكه بدترين است و امروز آمريكا هم از بدتر ها بدترين خواهد بود.
      خوب تصميم بگيريم. تا به كي ترس از آمريكا بايد اقشار مختلف جامعه افغانستان را وادار به تحمل همديگر نمايد؟ آيا وقت آن نرسيده است كه همديگر را بشناسيم و درك كنيم؟ اگر شناخت خوبي از هم داشته باشيم ، تحمل هم  ، نيز آسان مي شود. ديگر نيازي به مرافعه نيست. امروز حق من و حق تو معني ندارد اصلا مهم نيست در برابر حق خاك عزيزمان افغانستان!
    ومردم عزيز افغانستان ؛ آيا زمان آن فرا نرسيده است كه فارغ از تمام كشمكش ها دست يكديگر را به دوستي بفشاريم و يك ملت شويم ؟ ديگر بس نيست قومگرايي و نژاد و مذهب و رنگ پرستي؟

No comments:

Post a Comment